به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 90 ، آبان ماه 1385 

 

 

 

سازمان فدائیان- اقلیت و "جنبش چریکی"!

 

سارا نيکو

 

 

علیرغم سياستهای سرکوبگرانه دیکتاتوری امپرياليستی حاکم بر کشور، امروزه ما شاهد اوج‌گیری هرچه بیشتر مبارزات توده‌های به‌جان‌آمده در تمام سطوح در جامعه ایران هستیم. کارگران، دانشجویان، زنان و خلق‌های تحت ستم ما که از فشارهای اقتصادی‌سیاسی و تبعیضات موجود به ستوه آمده‌اند با مبارزات خود موجودیت و بقای این رژیم را به خطر انداخته‌اند. این مبارزات در بطن خود بطور طبيعی تضادهای درونی طبقه حاکمه را تشديد کرده و باعث گشته تا اصلاح‌طلبان حکومتی بار دیگر زنگ‌های خطر را برای دولتمردان جمهوری اسلامی به صدا درآورند. يکی از روش‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلبان حکومتی ترویج افسانه امکان اصلاح‌پذیری نظام حاکم می‌باشد تا به اين طريق مردم را از توسل به اشکال قهرآميز مبارزه و تلاش جهت ریشه‌کن‌کردن و سرنگونی نظام کنونی بازدارند. در همین راستا سعید حجاریان، از بنیان‌گذاران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و مغز متفکر "پروژه کلان اصلاحات"- پروژه‌ای که در طول 8 سال رياست‌جمهوری خاتمی کلی برای جمهوری اسلامی زمان خريد- در مصاحبه‌ای با خبرگزاری فارس، برای اثبات درستی پروژه اصلاحات اذعان نمود که: "اگر احزاب اصلاح‌طلب نبودند، پس از سال 76 جنبش چریکی در ایران راه افتاده بود. اگر آقای ناطق نوری سر کار می‌آمد حتما یک عده‌ای می‌رفتند توی فاز چریکی ."اهميت اين سخن بخصوص با توجه به موقعيت کسی که آنرا بيان کرده در اين است که نشان می‌دهد امروزه حتی خود دست‌اندرکاران رژیم نيز به این امر معترف‌اند که خاتمی و اصلاح‌طلبان حکومتی برای اين در آن زمان به قدرت رسيدند تا رژیم جمهوری اسلامی را از زير ضربات مبارزات مردم خشمگين نجات دهند و از رادیکالیزه‌شدن مبارزات آنها و گرایش آن مبارزات به اشکال قهرآمیز جلوگیری نموده و به قول حجاريان نقش "ضربه‌گير" را برای نظام حاکم ايفاء نمايند. به زبان ساده يعنی پروژه اصلاح‌طلبی حیله‌ای بود برای منحرف‌کردن اعتراضات مردم، و به‌بيراه‌بردن مبارزات توده‌ها، امری که به باور من هیچ کس دیگری بهتر از خاتمی جنایتکار نمی‌توانست این وظیفه را به این خوبی انجام دهد. به واقع نيز اگر این سوپاپ اطمینان نمی‌بود جامعه ما آماده انفجار بود.

 

به هر حال در طول اين سال‌ها دلائل روی کار آمدن خاتمی و چگونگی اين امر بخصوص در آن انتخابات فريبکارانه از جمله مسائلی است که از آن زمان تاکنون مورد بحث و مباحثه مردم و نيروهای سياسی قرار دارد و می‌دانيم که نيرو‌های مختلف سياسی مواضع گوناگونی در اين مورد اتخاذ کرده‌اند. کسی فراموش نکرده که سردمداران جمهوری اسلامی جهت فريب مردم در طی انتخابات نمايشی دوم خرداد تلاش نمودند خاتمی را  حاصل اراده آنها نشان داده و به اين وسيله با گول‌زدن مردم امکان‌پذيری اصلاح رژيم از درون را در ميان مردم اشاعه دهند. امری که در همان زمان باعث فريب‌خوردن بخش بزرگی از مردم و حتی سازمان‌های سياسی شد. همان نيرو‌هائی که خاتمی را انتخاب مردم ايران جلوه می‌دادند و از "نه" بزرگ سخن می‌گفتند و يا او را انتخاب مردم اما "انتخاب بين بد و بدتر" جلوه می‌دادند. بنابراين، سخنان حجاريان با توجه به نقش او در اين پروژه از اين زاويه نيز اهميت دارد که نشان می‌دهد که تحليل و  موضع‌گيری هر نيروی سياسی در آن زمان و در مورد اين پروژه تا چه حد با واقعيت انطباق داشته است. بر اين اساس، طبيعی است که شاهد تفسير‌های گوناگون نيروهای مختلف در اين زمينه باشيم. اما آنچه در اين ميان قابل توجه و همچنين تأسف‌بار است واکنش سازمان فدائیان اقلیت می‌باشد که در مقاله‌ای در نشریه کار شماره 489، به نام "نگاهی به جنبش دانشجویی: تنها یک پاسخ صحيح است" در واکنش به مصاحبه حجاریان مدعی شد: "سعید حجاریان در مصاحبه با خبرگزاری فارس می‌گوید: "اگر احزاب اصلاح‌طلب نبودند، پس از سال ۷۶ جنبش چريكى در ايران راه افتاده بود. اگر آقاى ناطق‌نورى سر كار می‌آمد حتماً يك عده‌اى می‌رفتند توى فاز چريكى." البته امروز کسی نیست که نداند تاکتیک مبارزه مسلحانه و مشی چریکی متعلق به دوره خاصی بوده و در این جا حجاریان با به نفهمی‌زدن خود و به جای به کار بردن جنبش انقلابی از جنبش چریکی صحبت می‌کند".

 

مطالعه اين توضيح قبل از هر چيز اين سوال را به ذهن می‌آورد که براستی چه ملاحظاتی باعث شده تا سازمان اقلیت- در مقاله‌ای که در رابطه با جنبش دانشجوئی در ايران نوشته شده است- خود را موظف به تصحيح  "مقصود اصلی" گوينده اين سخن يعنی "مغز متفکر اصلاحات" جمهوری اسلامی ببيند؟ و چرا این مسئله اینقدر برای آنها  اهمیت پیدا کرده که حال می‌کوشند "به نفهمی‌زدن" حجاريان را به خوانندگان نشريه خود تذکر دهند و با تصحح حرف او برای همگان روشن سازند که حجاریان می‌بایست به جای عبارت "جنبش چریکی" همچون آنها از عبارت "جنبش انقلابی" استفاده می‌کرد! اگر غلط‌گيری در مورد چگونگی نوشتن و سخن‌گفتن کادر‌های سازمانی امری جايز باشد اما چه نيازی به اصلاح چگونگی حرف‌زدن دست‌اندرکاران وزارت اطلاعات رژيم وجود دارد؟ در ثانی، گوينده اين ادعا که- خود از بانيان پروژه اصلاحات در سال 1376 می‌باشد- در باره محتوای جنبش اعتراضی مردم (انقلابی يا غيرانقلابی بودن اين جنبش) در صورت روی کار آمدن ناطق نوری که صحبت نمی‌کند که حال اقليت به خشم آمده است؛ بحث او بر سر اشکال مبارزه مردم است. حجاريان با شناختی که از جامعه دارد و با درس‌هائی که از نقش و تأثير "جنبش مسلحانه" در ايران گرفته است مدعی است که در صورت عدم اجرای پروژه اصلاحات "جنبش چريکی در ايران راه می‌افتاد" می‌توان با اين ادعا موافق و يا مخالف بود اما نمی‌توان آنرا همچون اقليت تغيير داد. ثالثا، تا آنجا که من می‌دانم طرفداران سازمان اقليت علی‌الظاهر بايد معتقد باشند که جنبش انقلابی در ايران عليرغم همه فراز و نشيب‌های خود در تمام سال‌های سلطه جمهوری اسلامی در ايران جاری بوده است بنابراين روی کار آمدن ناطق نوری باعث "راه افتادن" آن در کشور نمی‌توانسته بشود! پس بحث بر سر محتوای جنبش اعتراضی نيست بلکه آنچه حجاريان می‌گويد- و نشانگر وحشت سردمداران جمهوری اسلامی‌ست- دقيقا اشکالی است که اين مبارزات می‌توانست به خود بگيرد. روشن است که  اين سخن او با توجه به جايگاه‌اش در دستگاه امنيتی جمهوری اسلامی و الزامات  شغل‌اش که می‌بايست در جريان ابعاد نارضايتی مردم و روحيات و گرايشات مبارزاتی آنها قرار داشته باشد اتفاقا کاملا قابل فهم است.

 

اما چرا نویسنده مطلب فوق بجای درس‌گيری از اشتباهات سازمان خود در برخورد با انتخابات دوم خرداد و موضع‌شان در باره "انتخاب بين بد و بدتر" به ياد تصيح حرف‌های حجاريان افتاده است. آيا جز اين است که او و همفکرانش با ديدن کلمه "جنبش چريکی" به هراس افتاده‌اند. آيا غير از اين است که فکر می‌کنند که با پذيرش واقعيت فوق‌الذکر همه آنچه که سال‌ها به نادرست برعليه تئوری انقلابی کارگران (تحت عنوان تئوری مبارزه مسلحانه) تبليغ کرده‌اند درهم می‌ريزد. محدودکردن "جنبش چريکی" به "دوره خاصی" از تاريخ ايران بار ديگر  نشان می‌دهد که درک اقليت از جنبش چريکی نه تنها در دهه 50  نادرست است بلکه آنها قادر به فهم اشکال گوناگون مبارزه مردم نيز نمی‌باشند. از اين رو، با محدودکردن "تاکتيک مسلحانه" به "دوره خاصی" عملا همه "خاصيت" انقلابی مبارزات چريکهای فدائی در دهه 50 و همه توانمندی تاکتيکی و استراتژيکی را از آن می‌گيرند. براستی اقليت چرا خود را مجبور به حتی تصيح حجاريان می‌بينند!! و چرا در اين تصحيح خود دچار چند اشتباه می‌شود؟

 

1) بر کسی پوشيده نيست که يکی از روش‌های مذموم اپورتونيست‌ها در برخورد با تئوری مبارزه مسلحانه همانا تحريف نام آن بود. تقليل تئوری مبارزه مسلحانه به "تاکتيک مبارزه مسلحانه و مشی چريکی" به آنها امکان می‌داد تا برای رد کامل آن، موضع خود را محکم کنند. به اين طريق، آنها امکان می‌يافتند که کل مبانی مارکسيستی اين تئوری را تحريف کنند.

 

2) با تقليل مبارزه مسلحانه به صرف يک تاکتيک، به خود امکان می‌دهد که نقش استراتژيک آن را کمرنگ نموده و سپس خود اين تاکتيک را هم به "دوره خاصی" نسبت داده و نادرست جلوه دهد، بدون آن که هیچ استدلالی در این زمینه ارائه دهد.

 

3) با انتساب اين تاکتيک به يک "دوره خاص" که روشن هم نمی‌شود کدام دوره بوده و اين دوره دارای چه ويژگی‌هائی است، مثل همه مخالفین این تئوری به خود امکان می‌دهد که "بين ناسخ و منسوخ "مانور دهد. يکبار آن را به دوره شاه محدود می‌کند و بار ديگر به "کشاکش انقلاب و ضدانقلاب" در دوران جمهوری اسلامی.

 

4) برای آنها که اين امر را به دوره شاه محدود می‌کنند بايد گفت که مگر همين مبارزه مسلحانه در دوران بزرگی از سلطه جمهوری اسلامی نيز بکار نرفت و ما پشتيبانی مردم را از اين "تاکتيک" در همين جمهوری اسلامی نديديم! اگر فراموش نکرده باشيم حتی در "دوره خاصی" ما شاهد رهنمود "جوخه‌های رزمی" در نشريه کار هم بوديم!

 

5) آنهائی که تئوری مبارزه مسلحانه را به "مشی چريکی" تقليل می‌دهند نشان می‌دهند که قادر به درک مبانی تئوریک و نقش استراتژيک مبارزه مسلحانه نيستند. برخی از آنها همان‌هائی هستند که بعد از قيام بهمن و تغيير شرايط سياسی کشور، از آنجا که به تئوری چريکهای فدائی پشت نموده بودند، خود را خلع‌سلاح‌شده يافته و قادر به  تحليل شرايط و دادن رهنمودی برای عمل نبودند. در حاليکه تحليل شرايط بعد از قيام بر مبنای تئوری مارکسيست- لنينيستی مبارزه مسلحانه به چريکهای فدائی خلق امکان داد تا دريابند که وظيفه اصلی در آن شرایط، سازمان‌دهی مسلح توده‌ها می‌باشد. امری که تجربيات کردستان و ترکمن‌صحرا آن را به اثبات رساند.

 

در خاتمه مايلم بگويم که چرا سازمانی که بخشی از هویت خود را از جنبش مسلحانه که بدنبال رستاخیز سیاهکل شکل گرفت کسب نموده، حال خود را مجبور به اين می‌بيند که وقتيکه مأموران اطلاعاتی رژيم از "جنبش چريکی" سخن می‌گويند به تصحيح حرف آنها برخيزد و فریاد برآورد "جنبش چريکی" نه، "جنبش انقلابی"!

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com